هی میگن شوهر کن هی میگن شوهر کن .
شوهر کردن خوبه؟ بچسب به خونه و زندگیت و شوهرداریت رو بکن
بابا صبح جمعه ای به جای اینکه یه استراحتی . یه خواب صبحگاهی چیزی بتونم بکنم ...... کله ی سحر بلند شدم شیر و عسل مادربزرگ محترم و پدربزرگوار رو آماده کردم که مبادا زبونم لال زبونشون خشک بمونه . بعد تا حضرات دعا و مناجات صبحگاهشون رو میکردن روی پا ایستادم گاز رو که خواهران محترمه دیروز گند زدن میسابیدم ....... در عین حال چای آماده می کردم . میز صبحانه میچیدم (البته آبجی خانم برای آزمون استخدامی در فلان اداره آماده میشدن و وقت نداشتن از جاشون تکون بخورن). هنوز میز رو نچیده . ظرفای شیر و عسل رو باید میشستم . اومدم با اضافه های شیر توی شیرجوش برای خودم شیرو عسل درست کنم . دیدم مصیبته ...باید دوباره یه قاشق و لیوان دیگه کثییف کنم و بشورم . به دردسرش نمی ارزه . از خیرش گذشتم . . حالا چه خاکی بریزم توی سرم برای نهار درست کردن . سحر کجایی؟؟؟؟ به دادم برس.........
د آخه بدبختای متاهل شوهر داری غیر از اینه؟؟؟؟؟؟؟؟
بیچاره ها . نمیفهمین .
شوهر یعنی = خم و راست شدن و اطاعت کردن شستن و پختن و سابیدن و روفتن و بچه هم که اومد بچه تمیز کردن . ( دیگه خیلی با ادب بودم ها )
حالا هی راه برین و بگین دختر تا جوون و شاداب هست باید شوهر کنه .
صد سال سیاه . تا تمام خوشی هام رو نکردم . تا تمام دنیا رو نگشتم . تا تمام آرزوهام براورده نشده باشه به فکر خر شدن نمیوفتم . تا اونجایی هم که بتونم نمیزارم رفقام به چنین فکر احمقانه ای بیوفتن .
این مادربزرگ داریه . دیگه چه برسه به شوهر داری..........
این مامان من چه میکشیده از دست اینااااااااا.
این زندایی هام چه میکشیدن از دست مامانم اینااااااااااااا.
---------------------------------------------------------------------
با عرض پوزش . اگه ناسزا هم بارتون کردم . چون فعلا بهتر از این بلد نبودم .